نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 714 )                                                    


ســوره 7 : اعـــراف ( مکّی ـ 205 آیه دارد ـ جزء هشتم ـ صفحه 151 )


( قسمــت یازدهـم )


شِکوَه ز بیـــــــداد

 


 

 

 

 ( جزء هشتــم صفحه 153 آیه 29 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَ أَقیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ

وَ ادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ


تفسیـــر لفظـــی : 

 

بگو : پروردگارم امر به عدالت کرده است ، و روى خویش را در هر مسجد

( و به هنگام عبادت) به سوى او کنید ، و او را بخوانید ،

و دین (خود) را براى او خالص کنید ، (و بدانید) همان گونه که در آغاز شما را آفرید ،

بار دیگر در رستاخیز) باز مى گردید.

 

 

 

تفسیر ادبی و عرفانی:

 

خداوند در این آیت ،

مبانیِ خدمت و معالمِ معاملت و حقایقِ معرفت را جمع کرد ،

مؤمنان را از اخلاق پسندیده آگاه فرمود ،

و نیکو پرستیدن خدا و نیکو زیستن با خلق را تلقین کرد ،

و به شناختِ اسبابِ رضایِ خود گرامی داشت ،

و این آیت از جوامعِ کلمه است ،

که پیغمبر (ص) فرمودند :

اُوتِیتُ جَوامِعَ الکَلِمَ مرا کلمه های جامع دادند .

معنی قسط  ، داد است که می گوید :

خداوند مرا به داد می فرماید ،

یعنی در معاملات ، هم با حق ، هم با خلق ، و هم با نفس ، باید عدالت کرد .

 


داد با حق ؛

امر و نهیِ او را به کار داشتن و در همه حال به قضاء او رضا دادن است .

 

داد با خلق ؛

با خلق زیستن و در معاملات انصاف داشتن است .

 

داد با نفس ؛

با او مخالفت کردن و او را در میدان مجاهدت داشتن ،

و ریاضت کشیدن و درهای شهوات بر وَی بستن است !

 

داد در معامله آن است که :

راست ستانی و راست دهی !

 

و نیکوئی آن است که :

خشک ستانی و چرب دهی !

 

داد آن است که :

جزای نیکی را نیکی دهی و جزای بدی را بدی دهی !

ولی نیکوئی آن است که بدی را ببخشی ! 

و نیکوتر آن که بربخشش بیفزائی !


 

 

 

از غم دوست در این میکــده فریــــاد کشم

دادرس نیست که در هجر رُخَش داد کشم


داد و بیـــداد که در محفل مــا رندی نیست

که بَـرَش شِکوَه بَـرَم داد ز بیـــــــداد کشم

شادیـــم داد ، غمــم داد ، و جفا داد و وفـا

با صفـــا منّت آن را کــه به مـــن داد کشـم

عاشم ، عاشق روی تــــــو ، نه چیز دگـری

بار هجران و وصـــالت به دل شـــــاد کشم

در غمت ای گُل وحشی من ای خسرو من

جور مجنـــون ببرم تیشه ی فرهـــاد کشم

مُردم از زندگیِ بی تـــــو که با من هستی

طرفه سرّی است که باید بَرِ استاد کشم

 

ســال ها می گذرد ، حادثـــــه ها می آید

انتظار فَـــرَج از نیمــه ی خـــــرداد کشم !


[ دیوان امام خمینی (ره) ص 154 ]

 

 

آجَرَکَ الله یا مولای بِمُصِیبَة جَدِّکَ اَمیــــــــرالمؤمنین علیـه السلام


اَللهُمَّ عَجِّــل لِوَلِیِِّــکَ الفَـــرَج



موضوع :